بیا که مرغ عشق را به آرزو کشیده ام زجام دیده اشک را سبو سبو
کشیده ام بیا که جلوه رخت چنان خیال من ببرد که چشم بی فروغ را به
جستجوکشیده ام ترا میان قاب دل به رنگ سبز انتظار اگرچه رفته ای زِ بـَر ولی ز روبرو کشیده ام بیا کنار دام و بین که دل
اسیر بی کسی است چودام ودل دراین حضوربه
گفتگو کشیده ام توکعبه دل منی چه غم زحکم
سنگسار بیا امید من که دست ، ز آبرو
کشیده ام